Send the following on WhatsApp
Continue to Chathttps://clickbax.ir/view/post:2088821/2023-10-20/دختر-زیبای-پاییز-برگشتم-اتاق.html مهرناز: دختر زیبای پاییز 3-26 برگشتم اتاق. یکم سردم شده بود .چند دقیقه کنار بخاری نشستم . یه چای آماده کردم و گذاشتم رو میز و مشغول انجام کار شدم. چقدر خوب بود کار کردن به دور از شلوغی و سروصدا و استرس. چیزایی که هر روز باهاشون سروکار دارم. با گذشت یک ساعت از اومدنم به شرکت از جواد خبری نبود. حدس زدم داره استراحت میکنه چون دو روز پشت سرهم شیفت بود ومطمئنا خسته . واسه همون بهش زنگ هم نزدم چون حدس میزدم خواب باشه. در اتاق باز شد . جواد با یک سینی غذا تو دستش وارد شد. بلند شدم تا کمکش کنم سلاااام خانم خانما . احوال شما؟ سلام به روی ماهت . خوش میگذره. تنها قدم میزنی بی معرفت ........ آهان!! چه زود خبرش بهت رسید !!! اوهوم . از اتاق استراحت که اومدم فریدونی بهم گفت. چی گفت دقیقا؟!! میگه دختره دیوونه صبح روز تعطیل، تو هوای سرد بلند شده اومده اینجا. بعدش میگه میخاام قدم بزنم تو محوطه . عقل مقل نداره این دختره؟!!! جدی اینجوری گفت؟ خندش گرفت. میخندید. بخدا همینجوری گفت ...... خب راست میگه کی تو هوای سرد میره قدم بزنه اونم تو شرکت !!!! خُلی دیگه ....... بله. حق با شماست . خُلم که اومدم تو رو ببینم